سوالات پرتکرار در زمینه ی ترک اعتیاد - بخش سوم

سوالات پرتکرار در زمینه ی ترک اعتیاد – بخش سوم

آیا استعمال داروهای تجویزی توسط پزشک می تواند منجر به اعتیاد شود؟

بله، در واقع افرادی که از داروهای تجویزی برای درمان استفاده می کنند؛ یعنی با دز مشخص و به صورت منظم از این داروها استفاده می کنند در خطر اعتیاد و سایر عواقب سلامتی این دسته از داروها قرار می گیرند.  برخی از داروهای تسکین دهنده ی درد، داروهای درمان ADHD و یا به عنوان مثال “بنزودیازپین” برای درمان اضطراب یا اختلالات خواب فردی می توانند باعث شوند در دراز مدت و طی مصرف منظمی فرد به آنها اعتیاد پیدا کند.

برای اینکه این خطر را به حداقل رساند، روان شناس یا هر فرد دیگری که مسئول تجویز دارو و نحوه ی استفاده از آن برای فرد دارای اعتیاد است، می بایست دائما بر فرد بیماری که در حال استفاده از دارو است نظارت داشته باشد و هر نوع انحرافی که در فرد مشاهده کرد یا هر نوع علامت اعتیاد به مصرف دارویی که در فرد مشاهده کرد، سریعا قبل از به وقوع پیوستن اعتیاد به دارو، اقدام مربوطه را انجام دهد و  طبق تشخیصی که می دهد مصرف دارو را قطع کرده، داروی جایگزین تجویز کند یا در صورت تشخیص، دزِ داروی مصرفی و تعداد مصرف روزانه ی آن را کاهش دهد.

همچنین یکی دیگر از وظایف روان شناسان در همین زمینه این است که به فرد دارای اعتیاد پیرامون خطرات بالقوه ای که مصرف این داروها می تواند با خود به همراه داشته باشد، آموزش دهد و اطمینان داشته باشد که مددجویانِ تحت نظرش دارند به همان شکلی که آموزش دیده اند به مصرف داروهای ترک اعتیاد خود ادامه می دهند.

همانگونه که در مقالات قبلی پیرامون انواع مواد اعتیادآور نیز خواندید، یکی از انواع هشت گانه ی مواد اعتیاد آور همین دسته از دارو ها هستند که فرد برای درمان آنها را مصرف می کند اما در دراز مدت به آنها اعتیاد پیدا می کند؛ به عنوان مثال متادون برای ترک اعتیاد به تریاک یکی از همین دسته از دارو هاست که تا مدت ها پس از ترک باید به مصرف آن ادامه داد اما برخی ها این ادامه دادن را خیلی بیشتر از حد استاندارد ادامه می دهند، چون به آن اعتیاد پیدا کرده اند.

آیا تفاوتی بین وابستگی فیزیکی و اعتیاد وجود دارد؟

بله، اعتیاد (یا استعمال اجباری مواد مخدر علی رغمِ واقف بودن بر عواقبِ مخرب آن)، با علامت های مختلفی شناخته می شود که عبارت اند از: ناتوانی در دست کشیدن از استعمال مواد، شکست در دست یافتن به الزامات محیط کار، خانواده و اجتماع؛ گاه نیز آن را با “آستانه ی تحمل” در مصرف نکردن می شناسند. آستانه ی تحمل در مصرف همان ویژگی است که پیشتر پیرامون آن درباره ی میزان مصرف صحبت کردیم؛ یعنی فرد هربار باید مقداری بیشتر از دفعه ی قبلی مصرف کند تا به احساس سرخوشی و تاثیراتی که به دنبال آن است دست یابد.

وابستگی بدن اینجا شکل می گیرد که بدن خود را با مصرف آن ماده و وابسته شدن به آن، وفق می دهد و هربار تا زمانی که فرد مقداری بیشتر از مقدار قبل مصرف نکند به حالت عادی و بدون درد باز نمی گردد. در واقع وابستگی فیزیکی فرد به مصرف مواد باعث اعتیاد نمی شود و این اعتیاد است که بدن را دچار این حالت کرده و وابستگی فیزیکی را در فرد ایجاد می کند. یک جورهایی باید آن را به این شکل بیان کرد که وابستگی فیزیکی معلول اعتیاد است و اعتیاد علت ایجاد وابستگی فیزیکیِ بدن فرد به مواد استعمالی است. درک این تمایز به کمی تخصص و کار در زمینه ی ترک اعتیاد نیاز دارد.

چگونه سایر اختلالات روانی که هم زمان با اعتیاد در فرد وجود دارند می توانند بر درمان اعتیاد به مواد مخدر موثر باشند؟

اعتیاد بیماری ذهنی است که طی آن فرد هم زمان علاوه بر اختلالات مغزی و ذهنی، از سایر اختلالات روانی نیز رنج می برد. در واقع از هر ده نفر که به اعتیاد دچار می شوند ۶ نفر از آنها علاوه بر مصرف شفاف مواد مخدر، از سایر بیماری های دیگر روانی نیز رنج می برند. این آمار برای آن دسته از افراد که از مواد مخدر قاچاق مانند شیشه و هروئین استفاده می کنند، با افرادی که تنباکو یا الکل استعمال می کنند تقریبا یکی است (و فقط نوع مشکل روانی آنها فرق دارد). این افراد سخت تر از سایر افراد عادی می توانند شرایط را مدیریت کرده و مشکلات شان را با موفقیت حل کنند.

اولین کاری که برای ترک اعتیاد این دسته از افراد باید انجام داد این است که باید در همان ابتدا نوع بیماری روانی که فردِ دارای اعتیاد با آن دست و پنجه نرم می کند را شناسایی کرد و پس از ارزیابی های روانی فرد بیمار و شناخت انواع بیماری ها و اختلالات روانی آنها، برنامه ی درمانی مناسب برای آنها تدارک دیده شود. رویکرد درمانی فردی که به بیماری روانی “وسواس” دچار می شود با رویکرد درمانی فردی که “توهم” پیدا کرده است (به دلیل مصرف هروئین یا شیشه) نمی تواند یکی باشد و هرکدام از این دو بیمار علاوه بر درمان اعتیاد به مواد استعمالی شان باید مشکل روانی شان نیز به صورت جداگانه درمان شود تا در آینده همین مشکل روانیِ حل نشده مجددا گریبان گیر آنها نشده و آنها را به سمت مصرفِ مجدد مواد نکشاند.

آیا مصرف داروهایی نظیر متادون و بوپرنورفین می تواند جایگزینِ یک اعتیاد با اعتیاد دیگر باشد؟

خیر. این داروها تحت نظارت و شرایطی کنترل شده و هدایت شده از سوی فرد متخصص برای درمان اعتیاد به تریاک استفاده می شود و تاثیرات مثبت آن نیز اثبات شده است و جای هیچگونه نگرانی نیست مگر اینکه از شرایط نظارت و کنترل خارج شود (که بعید است). دز مصرفی و میزان مصرف متادون و بوپرنورفین برای ترک اعتیاد  به تریاک، نسبت به همین دارو برای ترک هروئین و سایر مواد مشابه متفاوت است؛ همچنین طریق مصرف آنها.

برای ترک اعتیاد به تریاک این دو دارو را به صورت زیر زبانی و گاها دهانی (نوشیدنی) استفاده می کنند و مقدار مصرف و دفعات مصرف در طول روز نیز دائما تحت نظر روانپزشک و متخصصِ تجویزگرِ دارو قرار دارد. مسلما مقدار مصرف ماه های اول بسیار متفاوت خواهد بود با مقدار مصرف ماه های پایانی یا حتی مصرف یک سال بعدِ فرد؛ چون با اولین مشاهده ی تاثیرات مد نظر، تجویزگر دارو یا روانپزشک مقدار مصرف را تغییر می دهد (هم دز مصرف و هم دفعات مصرف در طول روز یا هفته).

یک چرخه دائما در بین افراد دارای اعتیاد وجود دارد آنهم چرخه ی “خوشحالی، دست کشیدن و تمایل” است. خوشحالی حالتی از سرخوشی است که فرد دارای اعتیاد پس از هربار مصرف به آن دست می یابد و در آن زمان به اصطلاح حال خوبی دارد. دست کشیدن حالت پشیمانی است که پس از هر بار مصرف و واقف شدن به تاثیراتی که مصرف مواد دارد بر او می گذارد (عواقب مخرب اعتیاد)، به سراغ او می آید و تصمیم به ترک (اغلب به صورت غیر اصولی و سرخود) می کند.

تمایل نیز حالت وسوسه گونه ای است که فرد علی رغم تصمیم به ترک بازهم به سمت مصرف کشیده می شود و تمایل دارد مجددا مواد مصرف کند تا حالت خماری اش رفع شده و به حالت سرخوشی و خوشحالی که به آن عادت کرده است دست یابد. این چرخه به خوبی توسط متادون و  بوپرنورفین مدیریت و درمان می شود.

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *