اصول یک درمان اثربخش
اصول یک درمان اثربخش
- اعتیاد یک عارضه است اما عارضه ی قابل درمانی محسوب می شود که عملکرد مغز و رفتار را تحت تاثیر خود قرار می دهد. استعمال مواد مخدر ساختار و عملکرد مغز را دستخوش تغییراتی می کند که منتج به شرایطی خواهد شد که حتی پس از مدت ها دست کشیدن از مواد مخدر، باز هم پابرجا است. شاید به همین دلیل باشد که استعمال کنندگان مواد مخدر همواره علی رغم اینکه مدت هاست از مواد دست کشیده اند و به نتایج مخرب آن نیز آگاه اند، بازهم در خطر از سر گیری مواد می باشند.
- درمان واحدی برای افراد توصیه نمی شود. با توجه به نوع ماده ی مخدر و نیز شخصیت بیمار، نوع درمان نیز متفاوت خواهد بود. محیط درمان، مداخله کننده ها و خدماتی که ارائه می شود، می بایست متناسب باشد با مشکل بیمار؛ تا در صورت رعایت این تناسب میان شرایط و نوع درمان و بیمار، فرد بتواند پس از طی دوره، بازگشت موفقی به خانواده، جامعه و محل کار خود داشته باشد.
- درمان باید هرلحظه در دسترس باشد. هیچ فردِ دچار اختلالات استعمالی، زمان مشخصی از بیماری خود برای درمان مراجعه نمی کند و نمی توان با اطمینان گفت که فرد چه موقع برای درمان مراجعه خواهد کرد، لذا درمان باید هر لحظه در دسترس باشد تا فرد از مزیت در دسترس بودن آنی خدمات بهره ببرد. همانگونه که می دانید درست مانند سایر بیماری های مزمن، اعتیاد به مواد مخدر نیز یک بیماری است و بیماری هرچه سریع تر شناخته شده و تحت درمان قرار بگیرد، احتمال داشتن خروجی مثبت و موفقیت آن بیشتر خواهد بود.
- یک درمان اثربخش، نه تنها با ماده ی استعمالی بلکه با نیاز های فرد نیز سروکار دارد. برای اینکه درمان اثربخش باشد، فرایند درمان می بایست ماده ی استعمالی فرد و همچنین هر نوع مشکل مربوط به فرد از جمله مشکلات شغلی، روانی، دارویی، اجتماعی و حتی قانونی و شرعی را نیز مد نظر قرار دهد. همچنین فرایند درمان می بایست متناسب با سن، جنسیت، قومیت و فرهنگ فرد نیز باشد.
- ضرورتِ ماندن به اندازه ی کافی در طول دوره ی درمان. طول دوره ی درمان کافی برای هر فرد به نوع و درجه ی مشکل و نیاز او بستگی دارد. تحقیقات نشان می دهد که اغلب افرادی که با اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند به حداقل یک دوره ی سه ماهه برای کاهش قابل توجه استعمال شان نیاز دارند و متعاقبا هرچه دوره بیشتر طول بکشد، خروجی های بهتری از درمان نصیب فرد خواهد شد. بهبود از اعتیاد به مواد مخدر فرایندی است طولانی و مستلزم سلسله جلسات درمانی مختلفی خواهد بود. درست مانند سایر بیماری های مزمن، بازگشت به استعمال مواد مخدر می تواند اتفاق بیافتد و می تواند نشانه ی این باشد که فرد باید مجددا تحت درمان قرار بگیرد تا به حالت اولیه ی خود بازگردد. آنچه مشاهده می شود این است که افراد همواره درمان خود را زودتر از آنچه باید ترک می کنند، به همین دلیل برنامه های درمانی می بایست استراتژی هایی در خود جای دهند که فرد بیمار را تحت درمان نگه دارند
- درمان های رفتاری – شامل فرد، خانواده یا مشاوره های گروهی – یکی از رایج ترین روش های مورد استفاده برای درمان استعمال مواد می باشند. درمان های رفتاری در نقطه ی تمرکزشان با یکدیگر متفاوت اند و ممکن است موارد مختلفی را نشانه گیری کنند تا روی آنها متمرکز شوند، از جمله: تغییر در انگیزش های بیمار، انگیزه بخشیدن برای ترک، ایجاد مهارت برای مقاومت در برابر استعمال مواد، جایگزینی فعالیت های استعمال مواد با فعالیت های پاداش دهنده و هدفمند، بهبود مهارت های حل مساله و تسهیل برقراری روابط فردی. همچنین شرکت در درمان های گروهی و درمان های رو در رو، در حین دوره یا پس از آن می تواند فرایند ترک را همچنان پابرجا نگه دارد.
- تجویز های دارویی یکی از عناصر مهم برای بسیاری از بیماران محسوب می شود، بخصوص هنگامی که با مشاوره و سایر درمان های فردی ترکیب شوند. به عنوان مثال نووافن، بوپرنرفین و نالترکسون، به فردی که به هروئین اعتیاد داردکمک می کنند تا زندگی خود را تثبیت کرده و استعمال این ماده ی مخدر را کاهش دهد. آکامپروزات، دیسولفرام و نالترکسون داروهایی اند که وابستگی الکلی را درمان می کنند و درمانِ آنها نیز اثبات شده است. برای افرادی که به نیکوتین اعتیاد دارند، یک محصولِ جایگزینِ نیکوتین، می تواند مولفه ای اثربخش درطول دوره ی درمان و نیز بخشی از برنامه ی درمان محسوب شود. محصول جایگزینِ نیکوتین می تواند به شکل های مختلفی تجویز و مصرف شود، از جمله به شکل شربت خوراکی، آدامس یا قرص های لوزی شکل. توجه داشته باشید که تجویز هرکدام از این ها بستگی به نوع اعتیاد دارد و البته منوط به تشخیص پزشک متخصص و مرحله ای از درمان است که فرد در آن قرار گرفته است.
- برنامه ی درمانی و خدماتی فرد می بایست دائما درحال ارزیابی باشد تا درصورت نیاز تغییراتی در آن داده شود؛ تغییراتی که متناسب با نیازهای در حال تغییر فرد بیمار باشد. فرد ممکن است در طول دوره ی بهبودی خود، به ترکیبات مختلف و در حال تغییری از خدمات و مولفه های درمانی نیاز داشته باشد. علاوه بر مشاوره و روان درمانی، ممکن است بیمار به تجویزهای دارویی جدید، خانواده درمانی، آموزه های خانواده داری، توانبخشی شغلی یا خدمات اجتماعی و قانونی نیازمند باشد. برای بسیاری از بیماران، “رویکرد توجه دائم” می تواند بهترین نتایج را با خود به همراه داشته باشد؛ البته توام و متناسب با شدت درمان متغیر و نیاز بیمار.
- بسیاری از افراد دارای اعتیاد به مواد مخدر، در خود اختلالات روانی نیز دارند. چون استعمال مواد مخدر و اعتیاد – که هر دو نوعی اختلال روانی محسوب می شوند – اغلب به صورت همزمان با سایر بیماری های روانی اتفاق می افتد. بیمارانی که یکی را در خود دارند، باید برای دیگری نیز مورد آزمایش قرار بگیرند. هرگاه این دو همزمان باهم در فرد مشاهده شد، فرایند درمان می بایست هردو را مد نظر قرار دهد و متناسب با بیماری های روانی نیز برنامه ای جداگانه ترتیب داده شود.
- سم زدایی به کمک دارو، صرفا اولین مرحله از درمان اعتیاد است و به تنهایی برای تغییر دراز مدت استعمال مواد، کار کوچکی انجام می دهد. علی رغم اینکه سم زدایی به کمک تجویز دارویی می تواند با اطمینان نشانه ها و عوارض فیزیکی ترک را مدیریت کند و در اغلب افراد زمینه را نیز برای درمان و ترک دراز مدت فراهم می کند، اما با این وجود نمی تواند کافی باشد و به تنهایی برای ترک دراز مدت فرد مناسب نیست. از همین رو، می بایست بیمار را تشویق کرد به ادامه ی روند درمان پس از سم زدایی. افزاینده های انگیزشی و استراتژی های مشوق می توانند مشارکت فرد در فرایند درمان را بهبود بخشند.
- درمان برای اینکه اثربخش باشد، نیاز به داوطلب بودن ندارد. اعمال اجبار و اغوا از سوی خانواده، محل کار و حتی دخیل شدن سیستم قضایی می تواند خود باعث افزایش درمان و بالا رفتنِ نرخ نگهداری افراد در طول دوره های درمانی شود. ممکن است خانواده ای خود تشخیص دهد که فرزندش دچار اختلالات رفتاری در مصرف مواد مخدر است و خودشان به کمک سیستم قضایی فرزند خود را تحویل مراکز ارائه دهنده ی خدمات درمانی دهند تا فرایند درمان وی را آغاز کنند. این گونه برخورد ها علی رغم اینکه داوطلب بودن از سوی فرد را به همراه ندارد، اما آگاهانه است؛ چون خانواده به این درک رسیده است که فرزندش به درمان نیاز دارد اما فرد بیمار همچنان در مرحله ی انکار و عدم شناخت مساله در خود است و به همین دلیل از درمان فراری است و همه چیز را انکار می کند.